آشکار کردن. سمر کردن. شهره ساختن: ز جود تو من از گیتی بنعمت داستان بودم بحشمت مر مرا همچون فریدون داستان کردی. رودکی (از آنندراج). ، قصه کردن. قصه پرداختن. حکایت کردن
آشکار کردن. سمر کردن. شهره ساختن: ز جود تو من از گیتی بنعمت داستان بودم بحشمت مر مرا همچون فریدون داستان کردی. رودکی (از آنندراج). ، قصه کردن. قصه پرداختن. حکایت کردن
برآمدن و آماسیدن پستان زن یا حیوان آبستن از شیر، کمی پیش از زادن: ارداد، پستان کردن گوسپند و جز آن پیش از زادن. (منتهی الارب). زهو،... و پستان کردن میش نزدیک زادن. (صراح اللغه). رمدّت الناقه ترمیداً، پستان کرد شتر ماده. الماع، پستان کردن مادیان و ماده خر و ماده شتر. (منتهی الارب) ، شیر به پستان آوردن. پرشدن پستان از شیر
برآمدن و آماسیدن پستان زن یا حیوان آبستن از شیر، کمی پیش از زادن: ارداد، پستان کردن گوسپند و جز آن پیش از زادن. (منتهی الارب). زَهو،... و پستان کردن میش نزدیک زادن. (صراح اللغه). رمدّت الناقه ترمیداً، پستان کرد شتر ماده. الماع، پستان کردن مادیان و ماده خر و ماده شتر. (منتهی الارب) ، شیر به پستان آوردن. پرشدن پستان از شیر